کد مطلب:28811 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

ترساندن از چیرگی شامیان












2755. امام علی علیه السلام - در سخنی كه درباره یاران خویش فرمود -: «هلا! سوگند به آن كه جانم در دست اوست، این گروه بر شما چیره خواهند شد؛ نه بدان جهت كه آنان نسبت به حق، از شما شایسته ترند، بلكه به خاطر شتابشان به سوی باطلِ پیشوایشان و كُندی شما از حقّ من. به یقین، همه امّت ها از ستم حاكمانشان می ترسند، و من از ستم زیر دستان خود بیمناكم!

شما را به جهاد برانگیختم، نكوچیدید. پیام به گوشتان رساندم، نشنیدید. آشكار و نهانْ شما را فرا خواندم، پاسخ ندادید. نصیحتتان كردم، نپذیرفتید. آیا شما شاهدانی همچون غایبان و بردگانی همچون خواجگانید؟

حكمت ها را بر شما بازمی خوانم، از آنها می گریزید، با موعظه ای رسا پندتان می دهم، از هم می پراكنید. به پیكار با تجاوزگران فرا می خوانمتان، هنوز سخنم به پایان نرسیده، می بینم كه پراكنده شده، به مجالس خود بازمی گردید و یكدیگر را با پندهایتان فریب می دهید. بامدادان شما را راست می گردانم، شب مانندِ كمان خمیده به سویم برمی گردید. هم راست كننده (و پند دهنده) ناتوان گشته است، هم راست شونده به ستوه آمده است.

ای گروهی كه جسم هایتان حاضر، ولی خِردهایتان پنهان و خواسته هایتان ناهمگون است و امیرانتان گرفتار شمایند! پیشوای شما فرمانبر خداست، امّا شما نافرمانید. در عوض، حاكم شامیان، خدا را نافرمانی می كند، امّا فرمانش می برند. به خدا سوگند، دوست دارم معاویه با من بر سرِ شما داد و ستد كند، مثل صرّافیِ درهم و دینار. ده نفر از شما را از من بگیرد و یك نفر از آنان را بدهد!

ای كوفیان! به سه چیز و دو چیز از شما گرفتار شده ام. [ آن سه چیز كه در شماست، این كه:] كَرانی هستید گوش دار، گُنگ هایی هستید زبان دار و كورانی هستید چشم دار! [ آن دو خصلت كه در شما نیست، این كه:] نه هنگام كارزار، آزادگان صادقید و نه هنگام بلا، برادرانی مورد اعتماد!

دستانتان خاك آلود و پریشان باد![1] ای همسانان شترانی كه ساربانشان را گم كرده اند، كه از هر سوی جمعشان كنند، از سوی دیگر پراكنده می شوند!

به خدا سوگند، گویا شما را چنین می بینم و می پندارم كه اگر آتش جنگ برافروزد و درگیری گرم شود، از دور پسر ابو طالب چنان جدا و پراكنده شوید كه زن هنگام زایمان از فرزندش جدا می شود! همانا من از پروردگارم گواه روشن دارم و بر راه راست پیامبر خویشم. همانا من بر راه استوار و روشنم و آن را می پویم».[2].

2756. امام علی علیه السلام - در كوچاندن مردم برای مبارزه با شامیان -: ای كوفیان! آیا نمی نگرید؟ به خدا سوگند، من شما را با همان تازیانه ای زدم كه نابخردان را با آن پند می دهم، و نمی بینم كه دست بردارید. شما را با همان تازیانه ای زدم كه حدود الهی را با آن اجرا می كنم، و نمی بینم كه دست بكشید. جز شمشیرم چیزی نمانده است و من می دانم كه به اذن خدا چه چیزی شما را راست می سازد؛ ولی دوست ندارم كه با شما به زبان شمشیر حرف بزنم.

شگفت از شما و شامیان است! پیشوای آنان خدا را نافرمانی می كند و آنان مطیع اویند، و پیشوای شما مطیع خداست و شما نافرمانی اش می كنید. اگر بگویم: به سوی دشمنتان بكوچید، می گویید: سرما نمی گذارد. فكر می كنید دشمن شما مثل شما احساس سرما نمی كند؟ ولی شما مثل آن گروهی هستید كه پیامبر خدا به آنان فرمود: در راه خدا بكوچید. بزرگانشان گفتند: در گرما كوچ نكنید و خداوند هم به پیامبرش فرمود: «قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ كَانُواْ یَفْقَهُونَ؛[3] بگو: آتش دوزخ، گرم تر است، اگر می فهمیدند».

به خدا سوگند، اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم تا مرا دشمن بدارد، دشمن نمی دارد و اگر همه دنیا را به كام كافر بریزم، مرا دوست نخواهد داشت و این بدان جهت است كه تقدیر الهی این گونه بر زبان پیامبر امّی نیز جاری شده است كه: «مؤمنی تو را دشمن نمی دارد و كافری دوستدار تو نمی شود» و ناكام و زیانزده است آن كه بار ستم و دروغ بر دوش كشد.

ای كوفیان! بر پیكار با دشمنتان شكیبا باشید؛ وگرنه خداوندْ كسانی را بر شما مسلّط می كند كه شما از آنان به حق سزاوارترید، و آن گاه آنان شما را شكنجه خواهند داد. پس خداوند هم آنان را به دست شما یا هرگونه كه بخواهد، عذاب می دهد. آیا از كشته شدن با شمشیر به مرگ در بستر روی می آورید؟ گواه باشید كه از پیامبر خدا شنیدم كه می فرمود: «مرگ در بستر، دشوارتر از ضربت هزار شمشیر است».[4].

2757. الإرشاد - از سخنان آن حضرت در نكوهش از سستی آنان كه از یاری او كنار كشیدند -: «من جز این نمی بینم كه این قوم (شامیان) برشما غلبه خواهندیافت».

گفتند: چگونه، ای امیر مؤمنان؟

فرمود: «می بینم كه كارهای آنان بالا گرفته و آتش های شما خاموش شده است. می بینم كه آنان جدّی اند و شما سهل انگار، آنان با هم اند و شما پراكنده، آنان پیرو پیشوای خویش اند و شما نافرمان. به خدا سوگند، اگر بر شما چیره شوند، خواهید یافت كه پس از من سرپرستان بدی برای شما خواهند بود. گویا می بینمشان كه در شهرهای شما شریك شده و غنایم شما را به شهرهای خود برده اند.

گویا می بینمتان كه مثل سوسمار، خِش خِش می كنید، نه حقّی را می ستانید و نه جلوی هتك حرمت الهی را می گیرید. و گویا می بینم كه آنان، شایستگان شما را می كشند، قاریان شما را می ترسانند و شما را محروم و منزوی می كنند و دیگران را به خود نزدیك می سازند. اگر محرومیت خود و خودستایی آنان و فرود آمدن شمشیر و هراس را می دیدید، پشیمان می شدید و از كوتاهی خود در پیكار با آنان، احساس خسارت می كردید و به یاد این روزهای آرامش و عافیت می افتادید، وقتی كه دیگر یادآوری برایتان فایده ای ندارد».[5].









    1. نفرین است، كنایه از گرفتار شدن به خاك مذلّت و فقر. (م)
    2. نهج البلاغة: خطبه 97.
    3. توبه، آیه 81.
    4. الغارات: 42/1، شرح نهج البلاغة: 195/2.
    5. الإرشاد: 274/1، الغارات: 511/2، الإمامة والسیاسة: 172/1.